تبارشناسی: روایات و حکایات بسیاری در منابع دیده میشود که به مبحث نَسَب مشترک برخی از جن و انس اشاره دارد. درواقع، این مبحث ریشه در بحثی نظری دارد مبنی بر جواز ازدواج جنیان با آدمیان (نک : بخش نوع زیست در سطرهای پیشین). نمونههایی عینی از این بحث نظری البته در روایات وارد شده که اجلا نمونه در قصص آفرینش و تداوم نسل بنیآدم پس از خروج از بهشت و حضور بر روی زمین است؛ آنجا که در روایات به ازدواج هابیل با یک حوری و ازدواج قابیل با یک جن اشاره شده است (قرطبی، 6/134). جالبتر آنکه در پس اندیشۀ ازدواج جن و انس، زمینۀ ارتباط مهرآگین ایشان در قالب عشق که حتى در برخی موارد به اشتهاری هم رسیده است، توجه برمیانگیزد. این امر چنان است که ابنندیم بخشی از باب عشاق را به آثاری دربارۀ عاشقان جنی و انسان اختصاص داده، و تألیفاتی در زمینۀ مردان و زنانی جنی که در شمار عشاق شهرت داشتهاند، آورده است (ص 366). شاهد مثال فراوانی برای نکاح جنیان با آدمیان در روایات دیده میشود (مثلاً ابنحجر عسقلانی، لسان، 4/154، 6/315). گفتنی است مجرد از مصادیق این دست روایات نکاح، بحثهای مفصلی در این باره آمده است که اصولاً جمع این دو جنسِ متفاوت در خلقت و نوع را غیرممکن دانستهاند (سیوطی، همان، 37).
بر اساس موضوع نسب، در تکنگاریها، آثار و یا بخشی از آثار مختلف، به مبحث انساب الجن و اخبار الجن پرداخته شده است (نک : دنبالۀ مقاله). در سخن از مفهوم عام تبار جن، در منابع برخی تقسیمات درونی در قالب اقوام گوناگونِ جنیان هم برای ایشان یاد گشته است. نمونۀ پراشتهار بنی شیصبان است که بر اساس روایات از جمله جنیانِ کافرند و در نزدیکی محل زیست ایشان، بنومالک از جنیان مؤمن زندگی میکنند (یاقوت، 3/460-461؛ ابن عدیم، 10/4698). بنی نجاح هم از دیگر اقوام بنی الجاناند که نمایندهای از ایشان به نام عرطفة بن سمراخ برای یاریخواهی از ظلم قبایل جنیان کافر به نزد حضرت محمد(ص) آمده بود و نام او در آثار صحابیان آمده است (ابوالفرج، 56؛ ابن شهرآشوب، 2/345؛ ابن شاذان، 60-61؛ ابن طاووس، الیقین، 260؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة، 4/486؛ بحرانی، 1/147). از روایات غریب و جالب توجه در این زمینه آن است که هاروت و ماروت را هم از قبایل جن دانستهاند (ابن حزم، الفصل، 3/145، 4/27؛ ابنکثیر، تفسیر، 1/ 138؛ نیز نک : سیوطی، الدر، 1/294). در روایاتی هم قبیلۀ پراشتهار زُط بهسبب شباهتهای رفتاری با جنیان مربوط گشتهاند (راوندی، 1/ 189؛ شهرستانی، 1/57؛ ابنحجر عسقلانی، لسان، 2/144).
تمثل: در آراء و عقاید مسلمانان، ارتباط ناگزیری میان جن با انسان مشاهده میشود و برای ایجاد این ارتباط و تقریب به ذهنِ مخاطب، پیکر یافتن جن به صورتی انسانی، نزدیکترین امکان بهشمار میرود. فارغ از بحث نظری که در سطرهای پیشین بدان توجه شد، در روایات نمونههای عینی، اصلیترین موارد ارتباط جن با پیامبران است. نمونۀ اعلای این ارتباطها را باید در رابطۀ میان کارگریِ بنی الجان برای سلیمان نبی(ع) دانست که قصص آن در قرآن کریم (نمل/27/17؛ سبأ/34/12-13) آمده است. مواردی که از حضور وفود جنیان نزد پیامبر اکرم(ص) و اسلام آوردن آنها در منابع آمده، که بنا به نقل سخن پیامبر(ص)، از بنی الجان نصیبین بودهاند، قدر مسلم در صورتی انسانی ظاهر گشتهاند (ابن سیدالناس، 1/181-182؛ ابن کثیر، السیرة ... ، 1/419).
روایتهای زیادی دربارۀ ارتباط جنیان با حضرت محمد(ص)، امامان بزرگوار و برخی از صحابه و همصحبتی آنها وجود دارد (شهرستانی، 1/189؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیب ... ، 7/113؛ سیوطی، اسباب، 220). در این زمینه قابل تأمل است که تمثل جن به شکل آدمی، مفاهیمی جانبی از جمله دیدار، سخن گفتن و سخن شنیدن را نیز به همراه دارد که بیانگر مجموعهای از توانمندیهای دیداری ـ شنیداری است و البته، در پس اینها، تعقل برای بنیانِ همکلامی با کسان (طبرانی، المعجم الکبیر، 1/201).
از موارد یادکردنی در این زمینه، گروهی از روایات است که در آن با تبیین اندوه جنیان مؤمن در شهادت امام حسین(ع)، به زاری و گریستن ایشان بر آن امام سخن رفته است (ابن قولویه، 190؛ هیثمی، مجمع، 9/199؛ نیز نک : ابن ابی شیبه، 7/483). فارغ از مفهوم ارزشیِ جایگاه امام حسین(ع) در این دست روایات، مفهوم پیکریابی و دارابودن حالاتی احساسی و درونی مانند غمگین شدن و گریستن، هم از منظر تصویرسازی بسیار قابل التفات است و هم نشان از داشتن چشمی برای گریستن است. بهرغم یادکردهای فراوانی از صورت گردانی جن به افراد گوناگون، نکتۀ قابل تأملی در منابع عام و منابع شیعی به ترتیب موضوع، تأکید شده است که اصولاً شیطان و ایادی آن همچون بنی الجان مجاز نیستند به شکل حضرت محمد(ص) و امامان بزرگوار(ع) درآیند (نک : احمد بن حنبل، 1/400، 440؛ دارمی، عبدالله، 2/166؛ ترمذی، 4/535؛ ابن ماجه، 2/1284-1285؛ ابن بابویه، الامالی، 121، عیون ... ، 1/288، من لایحضر ... ، 2/585؛ فتال، 234).
این دست مباحث در اندیشۀ متکلمان و صاحبان فرق نیز بازخورد یافته است، چنانکه برخی اساساً چنین تطور و تغییری در جسم را انکار نموده، معتقدند این امر نه تطور، که تخیل است (ابن حجر عسقلانی، فتح، 6/244). همچنین تمثل و تغیّر در اجسام جنیان، در اندیشۀ برخی از فرق غلات بازتاب یافته، و گاه در سلسلۀ زنجیرۀ حلول تا امامان شیعیان(ع) نمود یافته است (مثلاً نک : شهرستانی، 1/ 188-189). افزون بر این، برخی مباحث کلامی در سخن از حلول و تمثل به مردگان و توانایی جنیان در نمود مردگان در روایات مشاهده میشود (طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، 177- 178). همچنین در روایات گونههای دیگری بهجز پیکریابی انسانی هم برای جن بیان شده است که از نمونههای آن میتوان به شکلیابی به صورت جاندارانی همچون پرنده و سگ اشاره کرد (عبد بن حمید، 426؛ بخاری، الادب ... ، 195؛ خلیل ابن احمد، 3/29؛ ابنکثیر، تفسیر ... ، 1/ 308؛ طبرانی، المعجم الاوسط، 1/234؛ المعجم الکبیر، همانجا؛ سیوطی، لقط، 123).
در مبحث تمثل و دارا بودن شاخصههای قابل درک، داشتن زبانی خاص از نشانههای بنی الجان است. بر این اساس، از سویی داشتن زبان برای درک متقابل با انسان الزامی مینموده، و از سویی دیگر برای تفکیک این دو نوع سخنگویان، ناگزیر تشخصی ویژه به زبان آنها داده میشده است؛ چنانکه در روایات برای تبیین این تشخص و بیان دوری زبان جن از زبان انس، واژگان و جملاتی غیر قابل درک (دست کم برای انس) آمده که در همان روایات هم ترجمه شده است (مثلاً نک : ابوعبید، 3/315؛ قرطبی، 3/269). بر مبنای همین تشخص زبانی و غیرقابل درک بودن آن است که در برخی روایات آمده که جنیان به زبان هندی سخن میگویند (زمخشری، 3/137؛ ابن خلکان، 3/487) که در کنه مطلب میتوان ناآشنایی تازه مسلمانان با زبان هندیان را دریافت کرد.
دیدن و دیده نشدن: از دیگر تواناییهای جنیان بهجز توان ارتباط با انسان به شکل پیکریابی، ایجاد رابطهای یکسویه با انسان است که بهویژه در قرآن کریم بدان تصریح شده است. درواقع بر پایۀ آیۀ 27 سورۀ اعراف (7) جنیان میتوانند انسان را بنگرند، در حالی که انسانها از دیدار ایشان در آن حال بیبهره و ناتواناند. چنین امکان مهیایی از جمله تواناییهای کیهانی است که نمونۀ این دست را میتوان در برخی دیگر از مخلوقات کیهانی همچون فرشتگان ملاحظه نمود. روایات بسیاری در شنیده شدن صدای بنی الجان و دیده نشدن آنها در منابع وجود دارد (ابن ابی الدنیا، 58 بب ؛ بیهقی، 2/194؛ ابن حزم، المحلى، 1/14).
استماع و تعلم: استراق سمع جنیان، یاد شده در قرآن کریم که در سطرهای پیشین بدان اشاره شد، تلاش برای استماع قرآن که به تکرار در روایات آمده (طبری، 4/212؛ مسلم، 1/331؛ ابنحزم، الفصل، 3/147)، و اصلیترین شاخص این استماع و آموزش قرآن جنیان نزد حضرت رسول(ص) که در روایات به لیلة الجن مشهور است و نمودی پربسامد در روایات دارد (نک : ابن خزیمه، 1/44؛ حاکم، 2/456، 503؛ بیهقی، 1/9-11؛ ابن ابی شیبه، 8/436؛ هیثمی، مجمع، 7/106)، اسباب آن را فراهم آورد تا گروهی از بنی الجان به وفد نزد پیامبر(ص) آیند و مسلمان گردند (بیهقی، 1/109؛ هیثمـی، همـان، 8/313 بب ؛ شبلـی، 56 بب ). جـالب آن است که شهرت این رخداد تا آنجا ست که همچون ایام و لیالی خاص اشتهار یافته است (مثلاً صنعانی، 11/317؛ علی بن جعد، 33؛ ابن ابی شیبه، 1/ 38). ایشان بزرگان قوم خود بودند که قصد انتقال پیام رسالت را به قوم خود داشتند. اسلام آوردن برخی اقوام جن به شکلی قابل مقایسه با سنت آموزش دین در میان مسلمانان نیز نمود و بروزی یافته، و در روایات به استماع حدیث و آموزش علوم توسط بنی الجان اشاراتی رفته است (ابوداوود، 1/21، 4/365؛ شبلی، 92-94).
در ادامه، روایاتی قابل التفاتاند که بر مبنای آنها در مسیر آموزش جن و انس، جنیان با مواعظی به راهنمایی و پندآموزی آدمیان میپردازند. بهجز آموزههای دینی، و گاه اخلاقی، بنیالجان در روایات به مثابۀ آموزندۀ برخی از دانشها به انسان نیز معرفی گشتهاند. از موارد قابل ذکر، آموزش پزشکی به انسان توسط جن است که روایاتی در این زمینه در منابع بازتاب یافته است. همسو با این موارد، برای نمونه میتوان آموزههایی قرآنی دربارۀ القای شعر توسط جنیان و سرودن شعر توسط خود آنها را یاد کرد که گاه به شکلی متفاوت، اما در راستای اندیشۀ حاکم بر آیات الهی، در روایات بروز یافته است (همو، 94-100؛ سیوطی، همان، 122-131).
وسوسه: اشاراتی الهی به برخی تواناییهای مثبت و منفی جنیان در قرآن کریم دیده میشود. زنجیرهای ارتباطی میان فرشتگان، ابلیس، جن و شیطان که بر اساس دادههای قرآنی و برداشتهای تفسیری از آن به وجود آمده، در قالب نشانهها و شاخصهایی از جن قابل تفکیک است. پایانپذیری قرآن کریم با سورۀ ناس که در آن، آدمی از وسوسۀ جن و انس برحذر داشته شده، دربر دارندۀ معنا و مفهوم توانایی بنی الجان در القا و وسوسۀ انسانی است (نک : طبری، 8/4؛ ابن حزم، همان، 3/146؛ سیوطی، همان، 83). بر این مبنا و نیز در زنجیرۀ یاد شده، ابلیس که او نیز خود از جن است، در قصص مربوط به آفرینش آدم(ع)، نمونۀ اشهر در وسوسهانگیزی در انسان بهشمار میرود (ابـوالشیخ، 5/1676-1677؛ بـرای رابطـۀ جن و شیطان، نک : ه د، شیطان). همچنین قرارگیری موضوعات یادشده در کنار آیات مربوط به وسوسههای شیطانی، در طیفی فراتر بیانگر تواناییها و اجازاتی الهی است. این توانایی کیهانی جنیان البته با توجه به جایگاهی که برای آنها متصور است، اگرچه فی نفسه تأیید شده، با توجه به تقسیمبندی جن به خوب و بد، میتواند امکان بروز هم نیابد. گفتنی است آنچه دربارۀ جن مؤمن و کافر و عملاً امکان انتخاب در عمل به وسوسۀ انسانی بیان شد، مصداق یکی از مهمترین تواناییهای جن است و آن اختیار است.
آزار رسانی: در بیان رابطۀ مستقیم جن و انس بهجز گونۀ مثبت که به مصادیقی از آن در سطرهای پیشین اشاره شد، گونۀ منفی نیز متصور است. در این رویه، تلاش برای آزار رساندن جنیان به انسان در اشکال مختلف و نیز بهرهگیریهای ناصواب از جنیان توسط آدمیان امکان بروز دارد. از پراشتهارترین مصادیق این آزاررسانیها، ورود جن به پیکر آدمیان است که از بدن میزبان به مصروع و مجنون یاد میشود (بیهقی، 9/351؛ هیثمی، مجمع، 9/70؛ شبلی، 120 بب ). اگرچه در منظر برخی از بزرگان معتزله همچون ابوبکر رازی این امر امکان وقوع ندارد (ابن تیمیه، الجن، 8). جن گیری
روایات پرشماری هم دربارۀ چگونگی برخورد با این امر در منابع آمده است که بهویژه در اندیشۀ عوام بـازخوردی بـه مراتب فـزاینده یـافته است (نک : جن در فرهنگ عامه). در سخنان پیروان برخی فرق کلامی، البته این امر به انکار و قبول گراییده، و همین امر التفات به این مبحث را در میان ایشان فزونی بخشیده است؛ بهویژه معتزله و اشاعره در اینباره آرایی ابراز داشتهاند (ابن حجر عسقلانی، فتح، 6/245؛ سیوطی، همان، 88 - 89). گفتنی است در روایات، قرآن خواندن بر سر مصروع، به عنوان یکی از مجربترین راههای درمان بیان شده است (بـرای برخی دیگر از آزارها، نک : همان، 86 - 88). از دیگر موارد یادشده در روایات، دیدۀ جنی است و این همانی است که در اندیشـۀ عـوام از آن بـا نام چشم شور یاد میشود (مثلاً نک : شبلی، 131-132). همچنین اذیتکردنهای عام جن نسبت به انس به صورگوناگون در روایات و حکایات بازتاب یافته است (مسعودی، 152؛ ابن شهرآشوب، 2/342؛ بحرانی، 1/303).
منبع: نجات جان