جن در قرآن

قرآن كريم در شانزده سوره، از جن سخن گفته است. 2 در آيات قرآن با سه واژه «الجن»، «جانّ» و «الجنّه» به مطالبي درباره جن اشاره شده است. واژه «جن» 22 بار، واژه‌ «جانّ» 7 بار و واژه «جنّه» هم 3 بار، مجموعاً در 31 آيه آمده‌اند که در هفده آيه، جن همراه با انسان ذكر شده است. اختصاص يك سوره قرآن به نام جن و آيات متعدد در سور مختلف، نمايانگر اهميتي است كه قرآن به اين موضوع داده است. با استناد به بسياري از آيات قرآن و روايات،3 ثابت مي‌شود كه وجود جن و شيطان يك پندار و توهم نيست، بلكه يك واقعيت و امري مسلم است كه در برخي موارد نيز تشابهاتي با انسان دارد، چنان‌كه در ديگر اديان الاهي نيز به اين موضوع پرداخته شده است. 4 مهم‌ترين مسايلي كه در ارتباط با جن در قرآن مورد بحث قرار مي‌‌گيرند عبارتند از:
1- خلقت جن
در عالم آفرينش، موجودات غير محسوسي وجود دارند كه براي ما در شرايط عادي قابل درك حسي نيستند، اما وجود آن‌ها به واسطه‌ آيات الاهي اثبات شده است، مانند روح، ملائكه، جن و... . قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان فرموده است: «وَ لَقد خَلقنا اْلِانسانَ مِن صَلصلٍ من حماءٍ مَسنونٍ و الجآنَّ خلقنه من قَبلُ مِن نّار السَّمومِ». (حجر، 26 و 27)
«سموم» باد داغي است كه اثر سمي دارد (راغب اصفهاني، 1362: 241؛ طباطبايي، 1364: 12، 232) و علت اينكه آن را سموم مي‌گويند اين است كه در «مام» بدن يعني در منفذهاي بدن وارد مي‌شـود. (طبـرسي، 1349: 13، 182)
در آیاتی دیگر می‌خوانیم: «... خلق الانسان مِن صَلصلٍ كَالفَخّار* و خََلَقَ الجانَّ مِن مّارجٍ من نّارٍ». (رحمن، 14و15)
كلمه «مارج» به معناي زبانه‌اي خالص و بدون دود از آتش است. (طباطبايي، 1364: 19، 166؛ طبرسي، 1349: 24، 74؛ آلوسي، 1405: 27، 105) صاحب تفسير روح‌البيان مي‌گويد:
مذكور است كه مارج، آتش است ممتزج به هوا كه آن را هواي مشتعل گويند. پس جان مخلوقي است از دو عنصر آتش و هوا، آدم آفريده شده از دو عنصر آب و خاك. چون آب و خاك به هم شوند آن را طين گويند و چون هوا و آتش مختلط گردد آن را مارج خوانند. (ر.كـ: بروسوی، 1405: 8،147)
با استناد به آيات مورد بحث درباره خلقت جن، چند نکته به دست مي‌آيد
الف) آيات 26 و 27 سوره حجر بر تقدم زماني خلقت جن بر انسان تصريح دارند، اما اينكه اين مدت چه مقدار است، ظاهراً دليل معتبري بر آن در دست نيست.
ب) جن نيز مانند انسان، موجودي دو بعدي است با اين تفاوت كه انسان از خاك و جن از آتش است ولي طبعاً همان‌طور كه انسان داراي روح است جن نيز روح دارد و چنين موجوداتي بين روح و بدنشان تأثيرات متقابلي وجود دارد؛ يعني اگر روح بخواهد فعاليت‌هاي ويژه خود را به کار گيرد، لازم است جسم در شرايط خاص بدني باشد، چنان‌كه ملاصدرا جن را مركب از وجودي در جهان حس، وجودي در جهان غيب و تمثيل و روحي درخور جسم او كه از مبدأ فعال بر وي افاضه شده، مي‌داند. (صدر الدين شيرازی، 1363 : 229)
در آيات قرآن، غالباً در مقابل انسان، جنّ و در مواردي جانّ به كار رفته است. درباره اينكه آيا جانّ، همان جنّ است، اقوالي مطرح شده است:
1. ابن عباس مي‌گويد: منظور از جانّ، پدر جنّ است، همان‌طور كه آدم(ع) پـدر بشـر است. (طبرسي، 1349: 9، 201)
2. منظور از جانّ نسل جنّي ابليس و يا نوع مخصوصي از جن است. (راغب اصفهاني، 1362: 99)
3. جان همان ابليس است. (رازي، 1417: 19، 180) جن گیری
با استناد به آيات قرآن چنين به نظر مي‌رسد كه مقصود از جنّ و جانّ يكي است، زيرا در برخي آيات (حجر، 27؛ رحمن، 15) به خلقت جانّ اشاره شده و اين خلقت، همانند خلقت جنّ در مقابل خلقت انسان قرار گرفته است و برخي از مفسرين نيز مانند علامه طباطبايي با تأكيد بر نوعي ارتباط ميان خلقت جنّ و خلقت جانّ، جانّ را همان جنّ و يا نوعي از انواع جنّ مي‌دانند. 5 (طباطبايي، 1364: 12، 224)
2- جن يا فرشته بودن ابليس
ابليس اسم خاص است و يازده بار در قرآن آمده است. واژه ابليس مشتق از «بلس»، غير منصرف و به معناي متمرد، سركش و رييس شيطان‌هاست. (ابنمنظور، 1408: 1، 140؛ مصطفي و ديگران، 1418: 1، 3؛ ابنفارس، 1422: 137)
در تفسير روح‌البيان از قول بغوي آمده است: «او ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت خدا نااميد شد». (بروسوي، 1405 : 5) در معاني‌الاخبار هم از حضرت رضا‌(ع) نقل شده كه فرمود:
شيطان از اين جهت كه از رحمت خدا بي‌نصيب ماند، ابليس ناميده شد چون اين كلمه به معناي محروم و مأيوس از رحمت خداست.
در اينكه ابليس جنّ است يا از ملك، نيز اقوال مختلفي بيان شده است:
الف) برخي از مفسرين معتقدند ابليس از ملائكه بوده است، زيرا استثنا در آيه‌ «فَسَجَدوا الّا ابليسَ كان مِن الجِنّ» (كهف، 50) استثناي متصل و مستثنا از جنس مستثنا‌منه است؛ يعني ابليس ابتدا از ملائكه بوده و به علت عدم سجده، مرتكب گناه گشته و جنّ شده است. همچنين فعل «کان» در آيه را نيز به معناي «صار» گرفته‌اند. (بيضاوي، بي‌تا: 1، ذيل آيه 33؛ رشيد رضا، بي‌تا: 1، 265؛ نسفي، 1353: 2)
ب) در مقابل، بسياري از مفسرين با استناد به آيات و روايات معتقدند ابليس از ملائكه نبوده، بلكه از جن بوده است. (رازي، 1417: 2، 443؛ طبرسي، 1349: 1، 191؛ ميبدي، 1386: 1، 195؛ قطب، 1362: 1، 111؛ طباطبايي، 1364: 12، 452)
رأي اين گروه به صواب نزديک‌‌تر است زيرا:
1. كساني كه معقتدند ابليس از ملائكه است گفته‌اند خداوند در آيه «فسجدوا الا ابليس» (بقره،34) ابليس را از فرشتگان استثنا نموده و چون استثنا ظهور در اتصال دارد بنابراين ابليس از فرشتگان است، اما با توجه به قرينه موجود در اين آيه، استثنا منقطع است و ابليس نمي‌تواند از فرشتگان باشد و در آيه «كان من الجن» (كهف،50) هم تصريح شده كه ابليس، از جنّ بوده است. همچنين اين گروه با استناد به «اسجدوا لآدم» مي‌گويند اگر ابليس از جنس ملائكه نبود مشمول امر الاهي نمي‌شد و به جهت خودداري از سجده كردن، متمرد و سركش به شمار نمي‌رفت، اما در پاسخ مي‌توان گفت، ابليس در اين امر از باب غلبه داخل شده، زيرا با ملائكه همنشيني داشته است و اين دليل نمي‌شود كه او از جنس ملائكه باشد هم‌چنان كه امام فخر رازي مي‌گويد: فرشته به حسب لغت، جنّ ناميده مي‌شود، امّا به حسب عرف، جن به غير ملائكه اختصاص دارد. (رازي، 1417: 2، 443)
2. ابليس داراي اولاد و ذريه است و فرشتگان داراي فرزند نيستند، و خداوند مي‌فرمايد: چرا او (ابليس) و فرزندانش را كه دشمنان شمايند دوستان خود مي‌گيريد. (كهف، 50)
3. ابليس از جنس آتش است (اعراف، 12) در حالي‌كه ملائكه از جنس نورند. (ر.ک: مجلسي، 1403: 11، 102)
4. ملائكه، رسولان الاهی و لزوماً معصوم هستند. (انبياء، 26؛ فاطر، 1؛ تحريم، 6) پس وقتي ابليس گناه مي‌كند معصوم نيست و در نتيجه از ملائكه نيست.
5. برخي رواياتي بر جنّ بودن ابليس تصريح دارند، مانند سخن رسول خدا(ص) که به شمعون فرمود:
تو دشمناني از جن و انسان داري كه پيوسته تعقيبت مي‌كنند و با تو پيكار مي‌نمايند تا دينت را بربايند...، اما دشمنان از جن، پس ابليس است و سپاهيانش. (حراني، 1367: 26)
از امام صادق(ع) نيز روايت شده كه فرمود:
ملائكه مي‌پنداشتند شيطان از آنهاست (در صورتي كه از جن بود) ولي در علم خدا از آنها نبود تا به سبب حميت و تعصب، باطن خود را اظهار كرد و گفت: مرا از آتش آفريده‌اي و انسان را از خاك خلق نموده‌اي. (كليني، 1405: 2، 308)
3- مكلف بودن جن
وجود دو سوره انسان و جن در قرآن نمايان‌گر اهميت و ويژگي خاص اين دو موجود و تمايز آنها از ساير مخلوقات الاهي است و آنچه اين دو را متمايز ساخته، مسأله تكليف است. طبق آیات سوره الرحمن، جن و انس، دو موجود پرارزش (ثقلان) هستند كه به آنها وعده‌ برپايي قيامت و حسابرسي در آن روز داده شده است. اين سوره بيش از سي بار با آيه «فبأَي ءالآء ربكما تكذبان» جن و انس را پس از ذكر نعمت‌ها و عذاب‌هاي دنيا و آخرت، خطاب مي‌کند که نشان می‌دهد دنيا و آخرت و پاداش و عقاب براي هر دو مي‌باشد.
بر اساس آيات قرآن جن نيز مانند انسان مكلف و مختار و در مقابل اعمال خويش مسؤول است، چنان‌كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (ذاريات، 56) هدف از آفرينش جن عبادت و اطاعت پروردگار مي‌باشد و حقيقت عبادت اين است كه مخلوق، خود را در مقام ذلّت و عبوديت واداشته، رو به سوي مقام ربوبيت آورد، در مسير خواست و اراده الاهي گام نهد، روح و جسم را به او بسپارد و تسليم مطلق در برابر ذات او باشد. در خصوص اينكه جنّ‌ها چگونه عبادت مي‌كنند و آيا مسلمين آنها همانند انسان‌هاي مسلمان عمل مي‌كنند و يا اينكه عبادت ايشان به نحوه ديگري است، ظاهراً دليلي نقلي در دست نيست اما از آنجا كه آنها همراه انسان مورد امر الاهي قرار گرفته و مكلف به عبادت‌اند و از طرفي بنابر آنچه خواهد آمد آنها نيز داراي پيامبراني هستند و پيامبر اسلام(ص) پيامبر طايفه جن نيز مي‌باشد، به نظر مي‌رسد عبادت آنها همچون انسان‌ها به تناسب نوع خلقت و عالَم حياتشان باشد.
4- پيامبران جن
جن نيز مانند انسان موجودي انتخاب‌گر است كه بر سر دو راهي قرار مي‌گيرد، بنابراين، براي انتخاب راه صحيح نيازمند پيامبراني است كه راه راست و مسير هدايت را به او نشان دهند.
در روز قيامت خطاب به جن و انس گفته مي‌شود: «يمعشَر الجنِّ و الانسِ ألَم يَأتِكم رسلُ‏ مِنكم يَقُصّون عَليكُم ءايتي ...». (انعام، 130) با استناد به اين آيه مشخص مي‌گردد که جنّ‌ها با بهره‌مندي از قدرت شعور در قبال اعمال خويش مسئوول هستند و مورد بازخواست قرار مي‌گيرند؛ بنابراين بايد مانند انسان‌ها به وسيله پيامبر يا وصي او به تکاليف خود آگاه گردند تا در صحنه قيامت پاسخگوي اعمال خود باشند. برخي از مفسرين معتقدند اين آيه بر آمدن پيامبراني از جنس جن و انس تصريح دارد (طباطبایي، 1364: 7، 488) و برخي ديگر خطاب آيه را متوجه جن و انس دانسته‌اند و علت اينكه در قرآن درباره پيامبراني از جن سخن آمده، در حالي‌كه پيامبران انسان هستند اين است كه جانب انسان را غلبه داده است. (طبرسي، 1349: 8، 216؛ ميرزا خسرواني، بي‌تا: 3، 162) از طرف ديگر با توجه به آياتي از سوره جن (13-28) معلوم مي‌گردد كه قرآن و تعاليم اسلام براي جنّ و انس است و مانعي ندارد كه رسولان و نمايندگاني از خود آنها از طـرف پيامبـر(ص) مأمـور دعـوت آنان بوده باشند. (مكارم شیرازی و ديگران، 1376: 1، 442؛ همان: 2، 382) برخي از آيات، اعتقاد جنّ‌ها به ديگر پيامبران اولواالعزم را بيان مي‌كنند، مانند آيه «قالوا يقَومَنا إنا سَمِعنا كُتبا أنزِلَ مِن بَعدِ مُوسي مصدِّقاً لِما بَينََ يديه يَهدي إلي الحَقِّ و إلي طَريقٍ مُستقيمٍ». (احقاف، 31) منظور از كتاب نازل شده بعد از موسي(ع) قرآن كريم است كه تورات و كتب آسماني پيشين را تصديق مي‌كند و جنّ‌ها به دين موسي(ع) و كتاب او ايمان داشتند. در آياتي از سوره‌هاي نمل (17 و 39) و سبأ (12) به داستان حضرت سليمان(ع) و جنّ‌هايي كه تحت فرمان او بودند اشاره شده است. بنابراين، جنّ هم مانند انسان، مكلّف است و بايد به تکاليف خود آگاه گردد؛ به همين جهت آنها نه فقط به پيامبران اولواالعزم و كتب آنها ايمان داشتند بلكه با استفاده از تعاليم پيامبران، به وظايف خود عمل مي‌كردند.
منبع: معرفت قران